†♥فرشته مرگ♥†

†♥فرشته مرگ♥†

تو باش ولی موازی باش همراه ولی لمسم نکن .. میل به ترکیب یا واکنش یا هرچی میترسم نکن
†♥فرشته مرگ♥†

†♥فرشته مرگ♥†

تو باش ولی موازی باش همراه ولی لمسم نکن .. میل به ترکیب یا واکنش یا هرچی میترسم نکن

کتاب رمان یادگاری سرخ از شکوه

بخشی از این کتاب:

پله‌های دانشگاه رو با عجله دوتا یکی پایین میومدم که صدای غزل رو شنیدم. 
غزل: شیوا وایسا ۔ شیواااااا
- دخترهٔ دیوونه اسمم تو سالن پیچیده بود. صد بار بهش گفتم با صدای بلند در ملأ عام منو صدا نکن. تقریباً به من رسیده بود. با صدای نفس دارش گفت:
- شیوا، وای نفسم بند اومد.
با لحنی تند و آمیخته با شوخی گفتم: شیوا و مرگ. آخه من می‌خوام بدونم کی تراز شعوری تو بالا می‌ره دختر؟
با حالت خنده گفت: حقته می‌دونسم بدت میاد اسمتو بلند صدا بزنم ولی تا تو باشی تخته گاز نری. 
خب امرتو بگو تا من مرخص شم بابا هومن پیش مامان بزرگشه باید زود برم. 
- خیلی خب بابا. جزوه‌هات رو که دادی بودی دسته نسیم. اون هفته نیومده بودی دادشوون به من. جلسه دیگه هم امتحان داریم.

دانلود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد