بخشی از این کتاب:
شش ماه از برگشتن هادسون از رگد کوو میگذرد. او بعد از تعریف کردن وقایع رخ داده در رگد کوو برای مرکز فرماندهی، از آنجایی که حرفهایش را باور نکردند از کار معلق میشود. زمانی که به دنبال نشانهای از حضور خونآشام ها و ومپایرسها میگشت، زنی مرموز او را برای حفاظت از دختر ۱۶ سالهاش کایلا از دست غریبهای که در کمین اوست، استخدام میکند...
این کتاب جلد دوم شیفت خوناشام است.