تو باش ولی موازی باش همراه ولی لمسم نکن .. میل به ترکیب یا واکنش یا هرچی میترسم نکن
درباره وبلاگ
به این وبلاگ خوش آمدید...برای پیدا کردن مطالب مورد نظر خود از کادر جستجو وبلاگ استفاده کنید..نظرات خود را ارسال کنید و در نظر سنجی وبلاگ شرکت نمایید..مطالب مورد علاقه خود را در وبلاگ لایک کنید..اگر تمایل به تبادل لینک داشتید و یا هرگونه درخواست و پیغام شخصی دارید به قسمت تماس با من مراجعه کنید..موفق و سربلند باشید.
ادامه...
نظرسنجی
به کدام قسمت از بخشهای زیر، در این وبلاگ بیشتر علاقه دارید؟
این نظرسنجی در تاریخ سهشنبه 1 مهرماه سال 1404 به اتمام خواهد رسید
Protect Your King
هدف از بازی شطرنج مات کردن شاه حریف است، به همین دلیل شاه با اینکه توانایی حرکتی زیادی ندارد اما مهمترین مهره در بازی...
کتاب رمان خانه مرگ (آر ال استاین)
بخشی از این کتاب: از خیابان که نگاهش کردم، با خودم فکر کردم، که خیلی تاریک است. کل ساختمان یک جوری تاریک بود، انگار...
کتاب رمان چشمها (نیلوفر قائمی فر)
بخشی از این کتاب: دو روز قبل عقد بود، این بار خونهامون به اتاقم، بازم فقط چشمام، فقط ابروهای ریخته شده... پیشونی......
بررسی رمز ارز Pi Network
در دنیای پرتلاطم رمزارزها، پروژههای متعددی ظهور کردهاند که هر یک به دنبال ارائه نوآوریهای جدید و جلب توجه کاربران...
Active Pieces
برای اینکه بتوانید در شطرنج برتری بگیرید باید مهره های فعال داشته باشید. کسی که یک قلعه را از دست داده است با کسی که...
کتاب یک آسمان رهایی (محمدرضا زادهوش)
بخشی از این کتاب: عشق در میان انسانهایی که با یکدیگر و در کنار همدیگر زندگی میکنند، یا سرگرم تحصیل و کار هستند، مرده...
کتاب رمان دنیل دروندا (جورج الیوت)
بخشی از این کتاب: «گوئندولین در حالی که به تصویر خود در آینه خیره شده بود، نمیتوانست از این احساس رها شود که زندگیاش...
گاهی یک واژه سر به آسمان می کشد گاهی یک " تــــــو" ، می شود تمام دار و ندار ِ من ! گاهی یک " مــــا" که می گویی، انگار دنیا را به من داده ای اما ... گاهی دنیایم را نابود می کنی ... با گفتن یک " شــــمـا " ... به مـــــن ِ تنـــــها ... !!
[اون شکلک قبلیه ی بلگ اسکای که اشک تو چشماش جمع شده بود!! خخخ
]
خوب بود
ممنون آقای فرشته ی مرگ خوشحال شدم بهم سر زدید
چقدر زیبا....
حالا می فهمم ناراحتی های "شما"هایم را!!
چشمت که به خونریزی عشاق سری داشت .... می کشت یکی را و نظر بر دگری داشت...
" غزالی مشهدی"