عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مرכآنگیتـــ פֿـכشـہ כـار نَشـوכ !
اَפֿـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے !
مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ !
اَمـآ نمــیـכانـے !
نمـیــכانے ڪـــہ چقَـכر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـכ !
و مـَـטּ כیــوانـہ تـَر میشوَمـ ...
دنیا!!!
گرفتنی ها را گرفتی...
دادنی ها را ندادی...
حسرتها را کاشتی...
زخم ها را زدی...
دیگر بس است،،،چیزی نمانده،،،بگذار بخوابم،،،
محتاج یک خواب بی بیداری ام...!!!
این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند! بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ،
بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ، بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ،
بــیجان ، بــینوا ، بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ،
بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام ،بــیجواب ، بــیشمار ،
بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح ،
بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
بــیتو بــیتو بــیتو……
برو ولی رفتن هم شرایط دارد .تو با رفتن همه چیز را ثابت کن.
من با سکوت که بی شرط است .رفتن تو را ،تنهایی
خود نمی بینم،بی قید و شرط میگویم رفتنت هم برایم
دشوار بود . درست متفاوت با خیالم.
دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود :
پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست
یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!!!
خدایا چقدر میگیری؟؟؟!!!
که بگذاری شب اول قبر ،قبل از اینکه تو ازم سوال کنی ،من ازت بپرسم:
چراااااااااا...؟؟؟
من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
.....
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد...
کفش هایم کو؟
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی...
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم
، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که
انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای
شیرین بود....
، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
عشق است که اینک ما را
به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند
هیچگاه...خیلی آرامم ، از اینکه در پیشت هستم خوشحالم...
اگه روزی شاد بودی، بلند نخند که غم بیدار نشه اگه یه روز غمگین بودی، آرام گریه کن تا شادی ناامید نشه اگه میدونستی که چقدر دوستت دارم هیچوقت واسه اومدنت بارون رو بهونه نمی کردی "رنگین کمان من"
وقتی دلت برای دلی تنگ می شود
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
تکراریند پنجره ها و ستاره ها
خورشید بی درخشش و گل سنگ میشود
پیغام اشنا ندارند بلبلان
هر ساز و ترانه ای بد اهنگ می شود
باران بدون عاطفه خشکی میاورد
رنگین کمان یخ زده بد رنگ می شود
هر کس بجز عزیز دلت یک غریبه است
وقتی دلت برای دلی تنگ می شودکسی بهتر از بودنشه چشماتو ببندو
اون لحظه ای که اون کنارت
نباشه رو به خاطر بیار اگه چشمات خیس
شد بدون داری به خودت
دروغ میگی
و هنوز دوسش داری!!!!